چرا کوردهای ایران زودتر از ما تورکهای آزربایجان به حق بشری آموزش رسمی زبانشان در مدارس و دانشگاهها دست یافتند؟- اوجالان ساوالان
در دو سال اخیر شاهدیم که سردمداران جمهوری اسلامی ایران به کردهای ایران برای تحصیل زبانشان در مدراس و دانشگاهها به صورت رسمی اجازه دادند. و حتی خود پیشقدم شده و مواد آموزش (کتابها و غیره) را برای ایشان نوشته، چاپ کرده و پخش کرده اند اما ما تورکان آزربایجان (بیش از سی و پنج میلیون تورک) را نه تنها از از این حق اساسی بشری کماکان محروم کرده اند بلکه فشارها و تضییقات قرون وسطایی و کاملاً ضد حقوق بشری بر تورکان آزربایجان از طرف حاکمیت نزادپرست ضد تورک جمهوری اسلامی ایران در حال افزایش است. برای نمونه اخبار تورکی تلویزیون استانی اردبیل حذف و اخبار فارسی جایگزین آن می شود. که همین اقدام مخالف صریح مادۀ 35 اعلامیه حقوق زبانی است: " همه جمعیتهای زبانی از این حق برخوردارند که در باره درجه حضور زبانشان در رسانه های ارتباطی در سرزمین خود (نیاخاک خود) بدون در نظر گرفتن متد پخش و یا انتقال تولیدات آنها تصمیم بگیرندּ چه این رسانه ها محلی و یا سنتی چه رسانه های دارای شمول گسترده تر و چه رسانه هایی که از تکنولوژیهای پیشرفته تر استفاده می کنند باشند". ما تورکان آزربایجان حق نداریم حتی اعلامیه های ختم عزیزانمان و کارتهای عروسیمان را به زبان مادریمان تورکی بنویسم؛ سنگ قبر عزیزانمان را به زبان مادریمان حک کنیم و حق نداریم نامهای فرزندانمان را به زبان مادریمان انتخاب کنیم و در ثبت احوال ایران با این نامهای دلخواه شناسنامه بگیریم و برای مغازه ها و ساختمانهایمان نام دلخواه تورکی انتخاب کنیم و دهها و صدها نوع تضییق و فشار ضد انسانی دیگر که علناً مخالف مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر، کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، کنوانسیون بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و به ویژه تمامی مواد مندرج در اعلامیه جهانی حقوق زبانی است.
استاندارد دوگانۀ حاکمیت ضد تورک و نژادپرست و پان ایرانیست جمهوری اسلامی ایران در دادن حق تحصل در مدارس و دانشگاهها به ملت کورد و ندادن آن به ما ملت تورک آرزبایجان مخالف صریح مادۀ 10 اعلامیه جهانی حقوق زبانی مصوب ژوئن 1996م. در بارسلون است که در آن قید شده است: " ۱- همه جمعیتهای زبانی دارای حقوق برابرندּ٢- این اعلامیه تبعیض بر علیه جمعیتهای زبانی را غیرقابل قبول می داند فارغ از آن که این تبعیض بر مبنای درجه حاکمیت سیاسی مستقل جمعیت زبانی؛ موقعیت تعریف شده آن جمعیتها از لحاظ اجتماعی اقتصادی و یا دیگر لحاظها؛ درجه استانداردیزه شدن مدرنیزاسیون و یا به روز شدگی زبانهایشان و یا هر معیار دیگری اعمال گرددּ۳- همه گامهای ضرور برای تحقق اصل برابری و به جا آوردن موثر آن می بایست برداشته شوند"ּ
به نظر این جانب، پاسخ پرسش اساسی و بسیار مهم دربارۀ علل تبعیض آشکار جمهوری اسلامی ایران در دادن حق اموزش به زبان مادری به کوردها و ندادن آن به ملت تورک آزربایجان، به ماهیت و جوهر پان ایرانیستی سیستم نژادپرستی پانفارس و فاشیست جمهوری اسلامی ایران و سوء استفادۀ نژادپرستانۀ نخبگان و سردمداران پانفارس از اصطلاح استعماری "زبانهای ایرانی" برای تورک ستیزی و کوردنوازی برمی گردد. دوست عزیزمان، یونس شاملی، با دیدگاهی برگرفته از رویکرد سیاسی اجتماعی خاص به علل داده شدن این حق بشری به کردها و داده نشدن این حق مسلم بشری به سی و پنج میلیون تورک آزربایجانی پرداخته است که نوشته ایشان که این حق را در انسجام کردها، قدرت سازماندهی مبارزاتی آنها و امثالهم و در قدرت آنها در مجلس شورای اسلامی رژیم دانسته به نظر من کاملاً بی ربط است. چرا که به ریشه ها و اصول و مبانی بحث نپرداخته است و با دیدگاهی پراگماتیستی برگرفته از الگوی مبارزاتی چپی که بر خلاف علیرضا اردبیلی- که همان گونه که از نوشته ها و مقالاتشان بر می آید، علیرضا تا حد زیادی بر این گرفتاری عمیق جهانشناختی چیره شده است- اما یونس شاملی بر پایۀ رویکردشان، ماهیت استعماری فراماسونری صلیبی ضد تورک حاکمیت جمهوری اسلامی را نادیده گرفته در نتیجه تحلیلی سطحی و شعارگونه از مسئله ارائه داده است.
به نظر من برای پاسخ دادن به این سؤال مهم باید ابتدا به اصطلاح استعماری «زبانهای ایرانی» بپردازیم. این اصطلاح سیاسی- ایدئولوژیک نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد عرب، آن چنان در مملكت گل و بلبل ایران جا افتاده كه امر برای دانشگاهیان به اصطلاح باسواد مشتبه شده است. طوری كه در كتابهای زبان شناسی نژادپرستانۀ در سطح دانشگاهِ ایران (؟!) «زبانهای ایرانی جدید» (؟!) را چنین برمی شمارند: «زبان دری/ فارسی، زبان پشتو، زبان تاجیكی، زبان كردی، زبان آسی (؟)، زبان یغنابی، زبان مونجانی، زبان ارموری، زبان كومزاری، زبان پامیری، زبان بلوچی، زبان تاتی، زبان تالشی، زبان گیلكی، زبان لری و بختیاری، زبانهای ایالت فارس: گویشهای سیوندی، پاپونی، بورینگونی، ماسرمی، لاری، زبانهای مركزی ایران: گویشهای مختلف سمنانی: لاسگردی، سرخه ای، سنگسری، شهمیرزادی، گویشهای نواحی بین كاشان و اصفهان: گویشهای محلّات، خوانسار، جوشقان، لیمه، زفره، كشه، نیشون. گویش یزدی، گویش نائینی، گویش اناركی، گویش نطنزی به نامهای: یارندی، فریزندی. گویش خوری در ناحیة بیابانك در جنوب دشت كویر و...»!!! ( ر.ك. تاریخ زبان فارسی، دکتر مهری باقری، تهران: نشر قطره، 1375، چاپ دوم صص103-111).
مشاهده می شود كه نژادپرستی ضد تورک و ضد عرب اهریمنی پارس-آریایی حاکم بر ایران در سدۀ اخیر (حاکمیت پهلوی و جمهوری اسلامی ایران)، هر زبان، هر نیم زبان و هر گویش و نیم گویش و حتّی هر لهجه و نیم لهجه زنده و مرده و فسیل شدۀ کوره دهاتی در دل کویر فارسستان را در ایران «ایرانی» می شمارد به جز زبان صاحبان اصلی ایران از قدیمیترین ایام تاریخ تا كنون، یعنی زبان بیش از 42 میلیون تورك ایرانی و میلیونها توركمن و البتّه اعراب مظلوم ایران! یعنی همان زبانهایی كه صد سال است با کمنک استعمار ضد تورک و صلیبی انگلستان با تمام قوای اهریمنی اش با خشن ترین و نرم ترین دسیسه ها و شیوه هایِ ظالمانه، با سرکوب یا روشهای روانشناختی استعماری انگلیس فرموده، باشیّادی و دروغ بافی در کسوت استاد دانشگاهِ فراماسونر و وجیه المنظر و با مکارانه ترین و ناجوانمردانه ترین روشهایی که به عقل جن و شیطان اعظم نیز نمی رسد، در پی محو كردن آن برآمده است. و جالب این كه فرهنگستان زبان فارسی تحقیقات مربوط به «سِه دِه» از دهات همایون شهر (خمینی شهر) را با عنوان «وَرنوسْفادِران»، «خوزان» و «فُروشان» را تحت عنوان «گویش ورنوسفادِرانی» (!) را چاپ و از زنده ماندن لهجة خاص این سه روستا حمایت و نسبت به جلب عنایت مسئولان فرهنگیِ راسیست فرهنگستان زبان پارسیِ حاکمیّت فراماسونری- اسلامی ایران به آنها تأکید می كند (ر.ك. نامة فرهنگستان، دورة پنجم، شمارة چهارم، آذر 1381، صص 238-244) به بهانه این كه مبادا این گویش اصیل ایرانی و این گنجینه كمیاب زبانِ نغزِ پارسی نابود شود، امّا حاضر نیست حتّی یك تحقیق از تحقیقات ممتاز راجع به زبان چهل و دو میلیون تورك مظلوم و تحت ستم آزربایجانی، خراسانی، خلج، قشقایی، تركمن و امثالهم را كه از قرار معلوم سومین زبان زندة دنیا نیز هست، چاپ كند و به هیچ قیمتی حتّی شیّادی و شیطنت علنی و بی شرمانه حاضر نیست اجازه دهد که یک مدرسه، حتّی یک مدرسه به زبان تورکی آزربایجانی در تبریز برای 42 میلیون انسان زنده باز شود و بالعكس با تمام قوای اهریمنی خود و با خرج میلیونها تومان از پول مالیات و عوارض همین توركان ایران، می كوشد زبانهای اصیل تورکی و تورکمنی را با هزاران توطئة رنگارنگ از جمله توطئة سكوت نابود كند. در سالهای اخیر شاهد بوده ایم که این حاکمیت نژادپرست ضد تورک تضییقها و فشارها را بر تورکان آزربایجان افزوده است. حاکمیت ضد تورک جمهوری اسلامی ایران از یک سو با بهره برداری از بیش از 1000 معدن طلا، مس، اورانیوم و مواد معدنی دیگر، ثروتها و منابع طبیعی میلیونها انسان تورک آزربایجانی را در ایران غارت می کند و در خارج از کشور و شهرهای فارس نشین ایران سرمایه گذاری می کند و به نخبگان ملت تورک آزربایجان هرگز اجازه کاربرد این ثروتها برای بهرمندشدن ملت مظلوم تورک آزربایجان را نمی دهد که همین اقدام صراحتاً مخالف بند2 از ماده اول و نیز مادۀ چهل و هفتم کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد- مصوب 16 دسامبر 1966 و میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مجمع عمومی سازمان ملل مبنی بر "حق ذاتی تمام مردم (ملل) جهت بهره مندی و استفادۀ کامل و آزادانه از منابع و ثروتهای طبیعی خودشان" است.
همین حاکمیت در اقدامات ضد بشری نژادپرستانه اش بر ضد ملت تورک آزربایجان چنان جوی به وجود آورده است که هیچ تورکی حق ندارد اسم تورکی بر فرزند خودش بگذارد یا نام خانوادگی ضد تورکی خودش را تغییر دهد. مگر این که حاکمیت آن را تأیید کند و این اسم در لیست سیاه ادارۀ آمار موجود باشد. مبادا این مملكت سپند آریایی تجزیه شود و گردی بر روی زبان مقدس پارسی بنشیند! این اقدام حاکمیت جمهوری اسلامی ایران نیز دقیقاً مخالف مادۀ 15 اعلامیه جهانی حقوق زبانی است : " همه جمعیتهای زبانی حق دارند که زبانهایشان در سرزمین- قلمرو خود به طور رسمی به کار برده شوندּ۲- همه جمعیتهای زبانی از این حق برخوردارند که تمام اسناد اداری مدارک شخصی و دولتی و قیدیات محضرهای عمومی ثبت شده به زبان خاص سرزمینشان (زبان نیاخاکیشان) معتبر و قابل اجراء شناخته شوندּ و هیچ کس و مقامی نمی¬تواند تظاهر به نادیده گرفتن و بی خبری از این زبان بنماید"ּو اگر كسی مانند ما هویت طلبان آزربایجان بلند شود و طبق قوانین حقوق بشر و حقوق زبانی و فرهنگی مصوّب سازمان ملل كه حقّ مسلّم هر انسان زنده ای است، برای اطفال معصوممان با ادب و با ذکر كلمة «لطفاً»، تقاضای مدرسه و آموزش و كلاس و درس كند، از نظر آقایان و خانمهای ایرانی چه كراواتی و بی حجاب و چه عمّامه دار و چادر مقنعه ای، چه مذهبی چه آتئیست، چه راستی چه چپی و چه سلطنت طلب و چه دموكرات، متّهم به تجزیه طلبی، بر هم زدن امنیت ملی، اغتشاش، تحریك افكار عمومی، خیانت به وطن، صهیونیست بودن!!! و هزار اتّهام دیگر می شویم!!! و با همین اتهامها دستگیر، شکنجه و زندانی می شویم. اگر معنی این راسیسم و فاشیسم نیست پس چیست؟ لازم به تکرار نیست که تمامی این اقدامات ضد بشری جمهوری اسلامی ایران علیه ملت تورک آزربایجان مخالف اعلامیه جهانی حقوق بشر، اعلامیه جهانی حقوق زبانی، کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، کنوانسیون بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و امثالهم است برای نمونه مادۀ بیست و هفتم کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد- مصوب 16 دسامبر 1966 تصریح دارد: " در کشورهایی که اقلیت های نژادی، مذهبی و یا زبانی وجود دارد، افرادی که متعلق به این اقلیتها هستند را نباید از حق (تشکیل) اجتماعات با اعضای گروه خود و (نیز) بهره مندی از فرهنگ و اظهار و انجام (فرایض) مذهبی و یا کاربرد زبان خودشان، محروم نمود."
جمهوری اسلامی ایران و حاکمیت پانفارس پهلوی قبل از آن که تمامی ثروتهای طبیعی انسانی، مغزهای متفکر، سرمایه های انسانی مربوط به نیروی کار و منابع روزمینی و زیرزمینی ملت تورک آزربایجان را به نفع خودش و ملت فارس به یغما برده و می برد، حاضر نیست در ازای آن به ملت تورک آزربایجان اجازه دهد که در مدارس و دانشگاههای شهرهای خودشان به زبان مادری تورکی (نیز) در کنار زبان تحمیلی رسمی فارسی تحصیل کند و این نمونۀ آشکار نقض حقوق بشر است که حتی به سرخپوستان امریکا و بومیان بدوی آفریقا و استرالیا نیز تحمیل نشده است. در حالی که دربارۀ حق بشری تحصیل به زبان مادری تقریباً تمامی مواد اعلامیه جهانی حقوق زبانی به آن تصریح دارند. برای مثال مادۀ 23 و مادۀ 3 از اعلامیه مذکور را بازمی خوانیم: مادۀ 31- این اعلامیه : 1- هر کس محق است که از تحصیل و آموزش به زبان خاص سرزمین خود که در آنجا ساکن است (زبان نیاخاکی) برخوردار گرددּ٢- این حق حق کسب دانش گفتاری و نوشتاری زبانی دیگر را که شخص ممکن است به عنوان ابزار ارتباط با دیگر جمعیتهای زبانی به کار برد نفی و سلب نمی کند"ּ یا "مادۀ 23- آموزش و تحصیل می بایست در سرزمینی که در آن عرضه می گردد به تشویق افاده فرهنگی خود از سوی جمعیت زبانی کمک نماید.- آموزش و تحصیل می بایست در سرزمینی که عرضه می¬شود به حفظ و توسعه زبانی که یک جمعیت زبانی به آن سخن می گوید یاری رساند.- آموزش و تحصیل همواره می بایست در خدمت تکثر و تنوع زبانی و فرهنگی و روابط آهنگ دار بین جمعیتهای زبانی گوناگون در سراسر جهان باشد. - در بستر اصول پیش گفته هر کس حق دارد که هر زبانی را بیاموزد" یا از آنجا که ذکر تمامی موادی که در کنوانسیونهای بین المللی حقوق بشر، به ویژه منشور جهانی حقوق زبانی به اطالۀ این مقاله می انجامد، بهتر دیدیم تنها اشاره ای به موادی از اعلامیه حقوق زبانی داشته باشیم که در آنها تصریح و تدکید بیشتری بر موضوع مورد بحث مقاله، حق مسلم بشری تحصیل به زبان مادری برای هر ملت و قوم شده است: مقدمات اعلامیه مذکور، آغاز اعلامیه مذکور، مواد3، 4، 27، 28، 29، 30، 31،32، 33، 35، 41، 45، 50 و 52.
آقای یونس شاملی که این جانب هرگز منکر فعالیتهای درخشان ایشان در زمینۀ احقاق حقوق اساسی میلیونها تورک آزربایجان نیستم بلکه فقط در پی روشنگری و افشاگری و تحلیل عمیق موضوع هستم، بدون توجه به ریشه های فراماسونی- صلیبی ضد تورک حاکمیتهای نژادپرست پانفارس پهلوی و جمهوری اسلامی ایران و صرفاً با نگاهی مبارزاتی سطحی و نه عمیق و تحلیلی و کرونولوژیک به موضوع پرداخته است که گاه با بَه بَه و چَه چَه گفتن به کوردهای تروریست پروری همراه بوده است که همگان، چه طرفداران ظاهری جمهوری اسلامی ایران و پان ایرانیستهایشان و چه اوپوزیسون تروریست تورک کش آنها در خارج از ایران به خاک مقدس و شهرهای آزربایجان جنوبی مظلوم چشم طمع دارند. آری! این وظیفۀ تاریخی نخبگان کورد است که جهان صلیبی ضد تورک غرب، فراماسونری انگلیس، آمریکا، روسیه، فرانسه، آلمان، چین و دیگر قدرتهای ضد تورک جهان بر عهدۀ تروریستهای این ملت گذاشته اند و آنها طبق آن سناریوی ضد تورک معهود عمل می کنند.
همان گونه که جمهوری اسلامی ایران نیز که حاکمیت را از قدرتهای فراماسونری صلیبی غربی به امانت گرفته با فرمان شش قدرت برتر دنیا (آمریکا، انگلیس، روسیه، چین، فرانسه و آلمان) این حقوق اساسی بشری را به کردها می دهد ولی به ما تورکان نمی دهد. چون دادن حق تدریس زبان مادری به ما تورکان آزربایجان صراحتاً مخالف اساس و بنیان، ذات و گوهر و جوهر و هستی بنیادین حاکمیت پانفارس جمهوری اسلامی ایران، یعنی مبارزه با تورکان ایران و جهان در جهت محو کامل آنها است. همان گونه که همین دادن کوچکترین حق به تورکان ایران، مخالف ذات و گوهر و جوهر و هستی اصلی حاکمیت ضدتورک و نژادپرست و جنایتکار پهلوی نیز بود.
نکتۀ جالب این است که با وجود این که کردها در تاریخ جمهوری اسلامی ایران با خلق گروههای تروریستی استقلال طلب مثل حزب دموکرات کردستان ایران، کومله، پژاک، پ ک ک و غیره و کشتار بیش از دویست و پنجاه هزار تن از سربازان، نظامیان، پاسداران و مرزداران ایران که همگی انها به جز استثناها، نیروهای تورک آزربایجانی اعزام شده از طرف حاکمیت ضد تورک جمهوری اسلامی به آزربایجان غربی و کوردیستان بوده و هستند، در جهت تضعیف اصل نظام نژادپرست و ضد تورک جمهوری اسلامی ایران کوشیده اند و می کوشند، چگونه دولت فراماسونر نشان دار مشهور انگلیسی، ملا حسن روحانی، حق آموزش به زبان مادری را در مدارس و دانشگاهها به کوردها داد ولی به ما تورکان آزربایجان که (با صد دریغ و افسوس و متاسفانه) پانصد سال است صادقانه از ایران و مرزهای آن در برابر پرتغالیها، برادران همخون عثمانی و اؤزبکمان، افغانها، روسها، انگلیسها، عراقیها و غیره دفاع کرده ایم و هیچ وقت دست به سلاح نبرده و خشونت را در پیش نگرفته ایم بلکه بالعکس مثل سال 1325 به جرم خواستن حقوق اساسی بشریمان با دموکراتیکترین و نرم ترین شیوه ها ودوری از خشونت بیش از 70 هزار نفر به طور وسیعی توسط حاکمیت ضد تورک پهلوی و بعد از آن 450 هزار نفر در جریان انقلاب منحوس اسلامی و جنگ منحوس تر ایران و عراق برای ایران شهید داده ایم، نمی دهد؟! جواب بسیار ساده است: لیست بالا و دیکته شده (زبانهای ایرانی، که دانشگاههای استعماری بریتانیا (آکسفورد، منچستر، لندن و ...) با استادان اعظم فراماسونر صلیبی ضد تورک، از دویست سال پیش تدوین کرده و به عنوان "زبانهای ایرانی" به دست نوکران فراماسون پانفارسشان داده اند را بررسی کنید به راحتی به نام "زبان کوردی" به عنوان زبان ایرانی برمی خورید ولی اثری از زبان بیش از 40 میلیون تورک آزربایجانی در آن نیست. یعنی طبق فرمودۀ استعمار و فراماسونری صلیبی ضد تورک که حاکمان اصلی ایران در سدۀ اخیر هستند و حاکمیت پهلوی و جمهوری اسلامی ایران تنها نوکران عبد و عبید حلقه به گوش و گوش به فرمان آنها هستند، هرگز انسان تورک را در ایران به "وجود" نمی شناسند و "موجود نمی دانند" چه برسد به این که قبول کنند و بپذیرند که یک تورک به عنوان یک انسان حق دارد از تمامی حقوق بشری قیدشده در اعلامیه جهانی حقوق بشر، کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، کنوانسیون بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و به ویژه اعلامیه جهانی حقوق زبانی برخوردار باشد. این سخت حیرت اور است اما در مملکت گل و بلبل ما عین حقیقت است. برای همین است که فراماسونرهای روسی و انگلیسی مواد خام نوشتۀ ضد تورک احمد کسوری مانقورت را به دست او دادند تا کتاب سراسر جعلی "آذری، زبان باستان آذربایجان" را بنویسد. تا یک قرن با تکیه بر آن به ذهن میلیونها آزربایحانی تورک و غیوتورکهای ایران حقنه کنند که ما تورکان آزربایجان "آذری" و "ایرانی" هستیم و تورک نیستیم. و حاکمیت پهلوی و جمهوری اسلامی ایران حق دارند که هر انسان آذری را که هوس تورک بودن و بازگشت به اصل بر سرش بزند سلاخی کنند و نابود فرمایند!! همان گونه که دیدیم در تعریفشان از "ایرانی" نیز انسان تورک و تورکمن و زبان تورکی و عربی جایی ندارد!
عزیزان، بشناسیم. مطالعه کنیم. زحمت بکشیم و بشناسیم سیستم جهنمی استعماری صلیبی ضدتورک ایران و ایرانچی بودن را. بشناسیم پانفارسیسم را که شعار منحوسش این است که "هر جا کورد است، آنجا ایران است"! بشناسیم سیستم نژادپرستانۀ ظالم ضد تورک استعماری فراماسونری حاکم بر خودمان را. و فکر چاره ای باشیم برای نجات جان و هستی و ناموس و مال و خاک و سرزمین خودمان. چون حاکمیت ضد تورک جمهوری اسلامی ایران با خشکاندن عمدی دریاچه نمک اورمو، حمایت آشکار و نهان از کوردهای تروریست در ایران، عراق، سوریه و تورکیه، با استخراج بی رویه اورنیوم و مواد خطرناک رادیواکتیویته از معادن دامنه ساوالان و دفن ضایعات هسته ای تأسیسات هسته ای شهرهای فارس نشین در دامنه ساوالان و هزاران توطئۀ دیگر درصدد است ما تورکان آزربایجان و کل تورکها و تورکمنهای ایران را نابود کند تا تئوری دیکته شدۀ استعمار صلیبی ضد تورک انگلستان (زبانهای ایرانی) شما بخوانید: (انسانهای ایرانی) جور دربیاید. چاره چیست؟ جز فعالیت مدنی گسترده و بی امان بر ضد نژادپرستان ضد تورک و ضد آزربایجان و نیز روشنگری، افشاگری و بیدارسازی خوابیدگان ملت تورک خودمان؟! و در آینده و بعد از تطبیق اقدام نظامی خشونت امیز از طرف حاکمیت ضد تورک و تروریسم کورد اقدامات دفاعی- نظامی متناسب با آن و آمادگی کامل برای آن روزها. به امید بیداری تمام آسیمیله شدگان و مانقورتهایمان و آزادی مادرمان آزربایجان مظلوم از دست نژادپرستان خونخوار پانفارس.
اوجالان ساوالان 11/05/1394 – 2015/08/02